پذیرا باش تا رها شوی

پذیرا باش تا رها شوی 

   تو یک صفتی ، خودت ، خودت را نمی بخشی . نمی بخشی ، می گی من این کارو کردم ، خودت رو نمی بخشی . برات تکرار می شه دوباره . اگر از همین امروز ، بیای بپذیری ، که من خشمگین می شم ، من خشم دارم در وجودم . خشم یک از فرزندان توئه . خشم ذات الهی تو نیست . ولی تو نپذیرفتیش طی دورن های مختلف ، این رو اومدی روشو پوشوندی و تمام اون لایه های تاریک دیگه ای ، صفات مختلفی که داری . صفات رو اومدی کَریه دونستی . گفتی صفات زشتیه ، صفات پلیدیه ، اینارو نمی پذیرم . نباید باشه . تو اول تمام صفات منفی ، ویژگی های منفی خودت رو در آغوش می گیری . بعد تمام ویژگیهای منفی هر کسی که در کنار تو هست در آغوش می گیری.
تو افکارت نیستی ، ولی افکارت در وجود تو بلند می شن . تو باید در آغوششان بگیری . آسمان ابر نیست ، ولی ابرها در دل آسمان بلند می شن . آسمان باید ابرها در آغوش بگیره . شبِ وجود خودت رو هم باید بپذیری . تاریکی های وجود خودت رو هم باید بپذیری . تمام بخش های تاریکی وجود خودتم باید بپذیری و اینها در وجود هر کسی میاد بالا ، تو می بینیشون ، اونها اومده که تو اونهارو در آغوش بگیری ، در آغوش عشق بگیری . مسئولیت هر آن چیزی که تو در بیرون خودت ، به صورت ظاهر فیزیکی از طریق آفاق و انفس می بینی و دورن خودت می بینی ، صفات داره میاد بالا ، همه مسئولش تو هستی ، بدون استثناء .

فهرست