کنترل نکن ، رها کُن

کنترل نکن ، رها کُن

    هم دست از تلاش برای کنترل کردن و هم دست از تلاش برای کنترل نکردن . چون ما خیلی موقع ها زور می‌زنیم که کنترل نکنیم . خود اون یه کنترل . دیدی می شینیم مراقبه می کنیم ، فکر نکنیم ، فکر نکنیم . خوب اون خودش بدترین فکرِ . این همه سال هم مراقبه می کنیم ، بی فایدست . دست چه از کنترل کردن ، چه تلاش برای کنترل نکردن ، کلا رها کن . زیرا هر دو بازی بی پایان ، سردر گم ، باطل و درد آورِ ذهن توهمی است . بجای آن به بستر بی نقص ، بی نقص زندگی همین آن و همین جا اعتماد کن . همین چیزی که الان اتفاق میوفته . یادت باشه وقایع اتفاق میوفته ، ذهن می‌خوام بپدیزِ یا نپذیرِ ، پس ذهن چرتِ . وقایع اصلا کاری نداره به ذهن . وقایع داره اتفاق میوفته . زندگی ، زندگی می کنه . ذهن می خواد بیاد او نو تفسیرش کنه . بگه چرا ، چرا ، چرا . ذهن فقط کارش اینه که تورو ببره تو یک توهمی . زندگی واضح ، زندگی همونی هست که اتفاق میوفته .

      زن یک زمانی پیمانش تموم می شه ، می‌ره و ممکنه بره با کس دیگه ازدواج کنه . مرد ممکنه پیمانش تموم بشه و بره . زمان عمر تموم می شه و باید از اینجا عروج کنه و طرف بره . ذهن ها نمی پذیرن . ذهن ها می‌گن نه باید اینجوری بمونه . زندگی کار خودشو می کنه . چقدر تا الان زور زدی که حفظ کنی . آیا زندگی به حرف تو گوش می‌کنه . زندگی پیمان الهی هست . تو یک فردیتی هستی که این وسط دست و پا می‌زنی . فردیتی که هویت جداگانه از حضرت حق نداری و چون هویت جداگانه ای برای خودت تصور می‌کنی. درد می کشی .

فهرست